آموزش ساواک توسط اسرائیل (1)
مقدمات
آموزش از عوامل عمده در پیشرفت و راه اندازی نهادها و سازمان های مختلف به ویژه در حوزه های اطلاعاتی و امنیتی محسوب می شود. بدون کسب تخصص های ضروری، هرگز نمی توان به طور کامل به اهداف از پیش تعیین شده نایل آمد. از سوی دیگر برخی سازمان ها، تربیت و آموزش افراد را به عنوان بهترین شیوه برای نیل به مقاصد به کار می گیرند. حتی برخی چنان بر اهمیت آموزش تأکید می کنند که مدعی شده اند کودکی را به ما بسپارید و نوع و میزان توقع خود را بگویید؛ تا ما دقیقاً بر اساس نیازهای شما، کودک را پرورش داده و از او فردی مطابق با خواسته های شما بسازیم. فراماسون ها نیز هر عضو را عنصری خام محسوب می کنند که باید با آموزش به شکل ایده آل درآید و در جهت اغراض آن سازمان مخفی عمل کند.ساواک، در اوایل مانند نهادی نوپا و تازه تأسیس، بیش از هرچیز نیازمند آموزش بود. تا قبل از تشکیل و راه اندازی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ایران فاقد هرگونه تجربه ی علمی و پیشینه عملی و مدوّن در مسائل اطلاعاتی و امنیتی و فاقد تشکیلات سازمانی با ساختار کلاسیک بود.
پس از کودتای28مرداد1332، آمریکا، فضا و شرایط را به منظور حضور و حاکمیت بلامانع خویش در ایران مساعد یافته و درصدد برآمد تا در تمام شئون ایران دخالت کرده و جایگزین انگلیس شود. یکی از زمینه های مورد نظر، بخش امنیتی و اطلاعاتی بود. تا پیش از این مقطع، انگلیس از حضوری پررنگ تر برخوردار بود و آمریکا نیز به منظور کسب جایگاه مناسب تلاش می کرد؛ ولی نتایج جنگ جهانی دوم و توافقات جدید در تعیین حوزه های نفوذ و همچنین کمک مؤثر و مستقیم آمریکا در پیروزی کودتا و بازگرداندن محمدرضا به ایران در سال1332، آزادی عمل بیشتری را برای آمریکا فراهم کرد و از این تاریخ بود که آمریکایی ها، با تمام امکانات وارد عرصه های مختلف شدند و حاکمیت بلامنازع خود را تثبیت کردند. در این راستا، هدایت و کنترل دو پایگاه بیش از دیگر پایگاه ها مورد نظر آنها بود: ارتش و راه اندازی سازمان اطلاعات و امنیت داخلی. اولی، به منظور حفاظت و حراست از مهره ای که توسط آنها مجدداً در ایران روی کار آمده بود، در مقابل هجوم بیگانگان و ایجاد نقش ژاندارمی در منطقه خاورمیانه برای سرکوبی نهضت های آزادی بخش؛ و دومی، به منظور حمایت و پشتیبانی و حفظ او در مقابل نیروهای داخلی. البته باید توجه داشت که این دو، هدف اصلی و غایی آمریکا نبود، بلکه اهداف اصلی تر دیگری نیز مدنظر بوده اند:
پس از 28مرداد32، که آمریکایی ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند که ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می بایست پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضافاً اینکه در شمال آن رقیب اصلی آمریکا، یعنی شوروی کمونیستی، با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می کرد. به علاوه تأسیس دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران توسط آمریکا به او این امکان را می داد تا تسلط کامل خود را تأمین کند و نفوذ خود را در ایران عمق بخشد.(1)
البته ضعف اطلاعاتی در ایران از سابقه ای دیرین برخوردار بود، ولی آمریکا مترصد فرصتی به منظور حضور در ایران و به دست آوردن مقام انگلیس در این زمینه بود. کودتای 28مرداد؛ فعالیت توده ای ها و... از جمله عواملی بودند که شرایط مناسب را برای آمریکایی ها فراهم کرد:
پس از برکناری رضاشاه که با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یک پلیس مخفی قوی و نه یک ارتش قابل اتکاء در اختیار داشت. از طرف دیگر کشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و محمدرضاشاه در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد «چشم و گوش» [سازمانها و تشکیلات جاسوسی و امنیتی] پشتیبان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران کشمکش های داخلی و درگیری با مصدق او را از فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینکه پس از سقوط مصدق، کشف یک شبکه وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تکان داد. این شبکه که به وسیله ی حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین رده های فرماندهی شامل می شد.
پس از کشف و متلاشی شدن این شبکه، شاه به فکر تشکیل یک سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشکیلات نیرومند جاسوسی روسهای در ایران به دوستان آمریکایی خود متوسل شد. در سال1957 [1335] سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.(2)
به همین منظور، ساواک با هدایت آمریکایی ها و با ساختاری مشابه سازمان های جاسوسی سیا و F.B.I در دو زمینه فعالیت اطلاعاتی و امنیتی تأسیس و شروع به کار کرد:
ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور، در سال1957 [1335] «به منظور حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه ی زیان آور علیه منافع عمومی» تأسیس شد. به اصطلاح آمریکایی، قرار بود ساواک، آمیزه ای از سیا و «اف.بی.آی» و سازمان امنیت ملّی باشد. اختیارات آن نظیر سازمانهایی که در زمان داریوش به عنوان «چشم و گوش شاه» خدمت می کردند، بسیار وسیع بود. وظیفه ی اصلی آن حمایت از شاه از طریق کشف و ریشه کن ساختن افرادی که با حکومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود. مأموران ساواک به وسیله ی موساد و سیا و «سازمان آمریکایی برای پیشرفت بین المللی» تربیت می شدند.(3)
مجلس شورای ملّی در اسفند ماه سال1335 تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را مطابق قانون زیر به تصویب رساند:
ماده1- برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخست وزیری تشکیل می شود و رئیس سازمان، سمت معاونت نخست وزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی منصوب خواهد شد.
ماده2- سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است:
الف. تحصیل و جمع آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.
ب. تعقیب اعمالی که متضمن قسمتی از اقسام جاسوسی است و عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام می کنند.
ج. جلوگیری از فعالیت جمعیت هایی که تشکیل و اداره کردن آن غیرقانونی اعلام شده و یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیت هایی که مرام و یا رویه آنها مخالف قانون اساسی باشد.
د. جلوگیری از توطئه و اسباب چینی بر ضد امنیت کشور.
هـ. بازرسی و کشف تحقیقات نسبت به نیروهای زیر:
- بزه های منظور در قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکتی مصوب22خرداد1310.
2- جنحه و جنایاتی که در فصل اول باب دوم قانون کیفر عمومی مصوب 22دیماه1304 پیش بینی شده است.
3- بزه های مذکور در موارد310، 311، 312، 313، 314، 316 و 317 قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب 1317.
ماده3- مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حیث طرز تعقیب بزه های مذکور در این قانون و انجام وظایف، در زمره ی ضابطین نظامی خواهند بود و از تاریخ تصویب این قانون، رسیدگی به کلیه بزه های مذکور فوق، در صلاحیت دادگاه های دائمی نظامی خواهد بود.
تبصره1- انجام وظایف و تکالیف سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حیثی که ضابط نظامی محسوبند، به هیچ وجه مانع انجام وظایف و تکالیفی که بموجب قانون دادرسی و کیفر ارتش بر عهده ضابطین نظامی است، نخواهد بود و همچنین مواد این قانون و احکام و آئین نامه ها و مقرراتی که مربوط به تکالیف مأمورین نظامی و ژاندارمری و شهربانی نسبت به انجام وظایف و خدمات محوله است، نمی باشد.
تبصره2- رسیدگی به بزه هائیکه به موجب این قانون، در صلاحیت دادگاه دائمی نظامی شناخته شده و متهمین به ارتکاب بزه های مزبور که قبل از تصویب این قانون در مراجع صالح دیگر تحت تعقیب قرار گرفته اند، هرگاه بر علیه متهمین کیفرخواست صادر نگردیده، پرونده های متشکله به دادستانی ارتش جهت تعقیب و رسیدگی فرستاده می شود و نسبت به پرونده هایی که کیفرخواست صادر شده در دادگاههای مربوط رسیدگی خواهد شد.
ماده4- کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور، هرگاه متهم به ارتکاب بزهی شوند که راجع به خدمت بوده یا ملازمه با خدمات و وظایف آنها داشته باشد، در حکم نظامیان و خدمتگزاران ارتش هستند و با رعایت مقررات قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب1317 تابع دادگاههای دائمی نظامی خواهند بود.
ماده5- اساسنامه سازمان و آئین نامه های داخلی و استخدامی و مالی مربوط به این قانون، با تصویب هیأت دولت قابل اجراست.(4)
به طور مشخص، ساواک از سال 1335 توسط شماری از مستشاران آمریکایی راه اندازی و تأسیس شد:(5)
از سال 1335 ساواک توسط 10 مستشار آمریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است. با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است، مانند «سیا» بدان سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یک سازمان گنجانیده و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذارده اند. همانطور که قبلاً گفته ام، اطلاعات در مفهوم بین المللی آن به معنای اطلاعات خارجی است. بنابراین ساواک2 وظیفه اطلاعاتی(خارجی) و امنیتی(داخلی) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان «سیا» و "F.B.I" است.(6)
البته آمریکا از سال1332 کارشناسان خود را در این زمینه به ایران گسیل داشته بود، ولی فرم جدید ساواک سال ها بعد تأسیس و اعلام شد:
سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر1953 [1332] یک سرهنگ ارتش آمریکا که سالها برای سیا در خاورمیانه کار کرده بود و پیشزمینه ی وسیعی در کار پلیسی و کارآگاهی داشت در پوشش وابسته ی نظامی به ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یک واحد جدید اطلاعاتی بود که در آن زمان زیر نظر فرمانداری نظامی تهران تأسیس شد که در دسامبر1953 زیر فرماندهی سرتیپ تیمور بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ همکاری نزدیکی با بختیار و زیردستانش داشت، این واحد را فرماندهی می کرد، و به اعضای آن فنون پایه ای اطلاعات از قبیل روشهای مراقبت و بازجویی، عملیات شبکه های اطلاعاتی و امنیت سازمانی را یاد می داد. واحد اطلاعاتی بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و کارآمد بود که در ایران عمل می کرد.(7)
ساواک از اداره کل های مختلف با شرح وظایف خاصی تشکیل شده بود:
تشکیلات ساواک شامل اداره کل، ساواک تهران و ساواک استان ها بود.
الف) ساواک نُه اداره کل به شرح زیر داشت:
اداره کل اول: شامل کارگزینی، ارتباط و مخابرات، عملیات سرّی، بخش تشریفات، مشاوران و بازرسان و دبیرخانه می شد.
اداره دوم: کسب اطلاعات در خارج از کشور را بر عهده داشت و با ستاد ارتش همکاری می کرد و با اداره کل هفتم مرتبط بود.
اداره کل سوم: مسئولیت امنیت داخلی کشور را بر عهده داشت و شامل اداره کنترل سازمان ها و گره های [گروهای] مخالف، اداره امور مطبوعات، سازمان های دولتی و کارگری، شرکت های تعاونی، شرکت واحد اتوبوس رانی، حزب رستاخیز و مجلسین، اداره آرشیو و بایگانی، اداره سانسور، عملیات ویژه و بخش قضایی.
اداره کل چهارم: عهده دار حفاظت ساواک و کنترل آنها بود.
اداره پنجم: امور فنی و تکنیکی ساواک را بر عهده داشت.
اداره کل ششم: مسئول حسابداری، کارپردازی، بهداری و موتوری و تأمین بودجه خارج از کشور [بود.]
اداره کل هفتم: جمع آوری اطلاعات داخلی و خارجی و تجزیه و تحلیل [آنها را به عهده داشت.]
اداره کل هشتم: کنترل اتباع خارجی و سفارتخانه ها در ایران.
اداره کل نهم: بیوگرافی افراد و امور گذرنامه.
همچنین رئیس ساواک دارای دو معاون عملیاتی و اداری بود [...] (ساواک به مثابه یکی از ابزارهای امپریالیسم).(8)
از زمان تأسیس ساواک در سال 1335 تا زمان فروپاشی رژیم سلطنتی در سال 1357 که به عمر کوتاه ساواک در ایران نیز خاتمه داد، چهار تن به ریاست ساواک رسیدند. هر یک از این چهار نفر دارای ویژگی های خاصی بودند و با توجه به شرایط حاکم و وضعیت زمان برای پُست مورد نظر انتخاب شدند. این چهار تن عبارتند از: تیمور بختیار، حسن پاکروان، نعمت الله نصیری و مقدم.(9) بر همین اساس عملکرد ساواک در چهار مقطع قابل تقسیم بندی و نقد و بررسی است. این چهار دوره شامل: «تأسیس و راه اندازی»، «سازماندهی و آموزش»، «هجوم و قدرت» و «زوال و سقوط» است.
اگر قرار باشد تاریخ ساواک، از آغاز تا پایان، نوشته شود باید چهار دوره در آن مشخص گردد: نخستین دوره ساواک، دوره ایجاد و تأسیس این سازمان توسط مستشاران آمریکایی است. [...] در این دوره ساواک در واقع فاقد هرگونه سازمانی است. [...] این دوره از تأسیس رسمی ساواک در اسفند 1335 تا برکناری تیمور بختیار در اسفند 1339 است.
دومین دوره ساواک با ریاست پاکروان و در واقع با ورود من [فردوست] به ساواک آغاز می شود. [...] در این دوره [...] هیئت مستشاری آمریکا، که نقش ریاست واقعی ساواک را بازی می کرد، محترمانه از ساواک مرخص می شود و به جای آن مربیان و اساتید اسرائیلی با علاقه وارد صحنه می شوند. [...] لذا این دوره را که تا فروردین1350 ادامه دارد، باید دوره سازماندهی و آموزش ساواک نامید.
سومین دوره ساواک با خروج من و مقدم در فروردین1350 از ساواک آغاز می شود. [...] این دوره، دوره هجوم و قدرت ساواک است.
[...] چهارمین دوره ساواک، ماه های آخر سلطنت محمدرضا را در برمی گیرد. [...]
و سرانجام با انقلاب 22 بهمن حیات حدود 22ساله این سازمان پایان می یابد!(10)
باتوجه به تقسیم بندی فوق، مسلم است که به منظور بررسی و یافتن ارتباط تنگاتنگ بین سازمان اطلاعاتی اسرائیل و رژیم طاغوتی در این زمینه آموزش و تجهیز، باید دوره ی دوم که دوره ی بازسازی و آموزش ساواک محسوب می شود، با دقت و توجه بیشتری مورد مطالعه قرار گیرد.
در سال1340 و پس از برکناری تیمور بختیار از ساواک، شاه به بازسازی این نهاد نوپا اقدام کرد. وی برای نیل به این هدف، یکی از نزدیکترین یاران و دوستان خود را برگزید. این شخص، همکلاس قدیمی محمدرضا در دوران تحصیل، یعنی فردوست بود. شاه او را با حفظ سمت قبلی (ریاست دفتر ویژه اطلاعات) به قائم مقامی ساواک برگزید:
در سال1340 از سوی محمدرضا مأمور جدید سازمان و راه اندازی «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (ساواک) شدم و تا 20فروردین1350، [...] به عنوان قائم مقام ساواک فعالیت کردم. آغاز فعالیت من در ساواک مصادف با ریاست سرلشگر حسن پاکروان بود و پس از سال1343 نعمت الله نصیری در رأس این سازمان قرار گرفت.(11)
در تقسیم بندی جدید، قائم مقام ساواک در امور عملیاتی دخالت نمی کرد و به طور مستقل فعالیت خود را در امور بازسازی و آموزش ساواک متمرکز کرد.
قائم مقام ساواک از نظر اداری از جزئیات فعالیت های عملیاتی ساواک مطلع نمی شد و اگر اطلاعاتی به وی می رسید، بیشتر بر اساس آشنایی و رابطه بود. برای نمونه فردوست مدعی است حتی از عملیات قتل تیمور بختیار بی اطلاع و از جزئیات این عملیات برون مرزی در داخل خاک عراق از کانال های رسمی مطلع نشد.(12)
فردوست با اختیاری تام و با دست باز، آموزش و بازسازی ساواک را آغاز کرد. لذا معتبرترین اطلاعات در این زمینه از جانب وی بیان شده و بدون استناد به گفتار وی، هرگونه بررسی در این زمینه فاقد اصول تحقیقاتی و کارا محسوب می گردد.
تا پیش از حضور فردوست در ساواک، آمریکایی ها تأسیس و حتی هدایت و کنترل ساواک را به عهده داشتند:
سرهنگی از ارتش آمریکا که اندکی پس از کودتای1953 [1332] برای آموزش و فرماندهی واحد اطلاعاتی جدید سرتیپ بختیار به ایران فرستاده شده بود تا مارس1955 [1334] در ایران ماند و در این زمان با دسته ی ثابت تری از پنج افسر سیا جایگزین شد. در1956 [1335] شاه پس از مشورت با مقامهای آمریکا تصمیم گرفت این واحد اطلاعاتی را تجدید سازمان کند و گسترش دهد. سازمان جدید که ساواک نام گرفت زیر فرماندهی بختیار قرار گرفت که معاون نخست وزیر شد و امکان دسترسی مستقیم به شاه به او داده شد.
نخستین هدف شاه از تأسیس ساواک ایجاد دستگاه اطلاعاتی امروزی کارآمدی بود که قادر باشد تهدیدهای داخلی و خارجی علیه سلطه ی او را شناسایی و با آنها نبرد کند و از رقابتهای خرد و ریز و لَختیِ دیوانسالارانه ای که واحدهای اطلاعاتی موجود (مثلاً واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی) گرفتار آن بودند رها باشد. [...] بختیار در [سال]1956 [1335] به آمریکا سفر کرد تا با مقامهای آمریکایی مشاوره کند و نحوه ی کار سیا و اف.بی.آی را بررسی کند. [...] رایزنی و آموزش آمریکاییها در تبدیل ساواک به یک سازمان اطلاعاتی کارآمد حیاتی بود. [...]
گروه پنج نفری آموزش سیا از1960 [1339]ها(13) یا 1961 [1340]، با تغییر گهگاهی پرسنل آن، در ایران ماند. این دسته شامل یک سرپرست پایگاه، یک معاون و متخصصین عملیات مخفی، تحلیل اطلاعات و مقابله با شورش بود. گروه اگرچه رسماً زیر فرماندهی رئیس شعبه ی سیا در تهران بود، در ستاد ساواک مستقر بود و با پرسنل شعبه ی سیا تماس بسیار محدودی داشت.
مأموریت اصلی آن تأمین آموزش لازم برای ساواک برای تبدیل آن به یک دستگاه اطلاعاتی کارآمد امروزی بود.
این آموزش عبارت بود از دوره هایی در مبانی کار اطلاعاتی؛ همانند آنچه در مراکز آموزشی سیا مانند مرکز واقع در فورت پیری ویرجینیا آموخته می شود. مأموران ساواک ابزار اولیه ی جاسوسی از قبیل نفرگیری، استفاده از پیغامهای رمز و خانه های امن، روشهای مراقبت و بازجویی، و امنیت شخصی را یاد می گرفتند. تحلیلگران اطلاعاتی ساواک فنون امروزی تحلیل از قبیل طرز تشکیل پرونده های زندگینگاشتی، قضاوت در مورد اعتمادپذیری منابع اطلاعاتی، گرد آوردن اطلاعات پراکنده به صورت گزارش اطلاعاتی و نوشتن و پخش مؤثر گزارشها را می آموختند. متخصصان ضداطلاعاتی ساواک مهارتهای پایه ای این حوزه ی سرّی و نیز فنون سازمانی و عملیاتی دستگاههای اطلاعاتی بلوک شوروی را یاد می گرفتند. بسیاری از مقامهای ساواک در دوره هایی از قبیل کشف جعل، زبان روسی، استفاده از کامپیوتر و تجهیزات ویژه برای مراقبت، بازجویی، و ارتباط و مخابرات تخصص می یافتند. مأموران ساواک در اواخر [دهه ی](14)1950 [1959-1950=1338-1329] برای آموزش تخصصی به بریتانیا، فرانسه و آلمان غربی نیز اعزام می شدند. زمانی که برنامه ی آموزش سیا در اوایل1960ها(15) [1969-1960=1348-1339] تمام شده در واقع همه ی پرسنل نسل اول سیا از این تیم ساواک آموزش گرفته بودند.(16)
با چنین پیش زمینه ای، فردوست در قدم نخست و به منظور شناخت وضعیت ساواک در زمان حضور خود، عملکرد سیا در امر آموزش ساواک را مورد بررسی قرار می دهد. وی پس از کنکاش در این زمینه، درمی یابد که آمریکا آن گونه که شایسته بوده در امر آموزش اهتمام نورزیده است:
ساواک دارای یک ماقبل تاریخ بود که آن را به صورت یک سازمان امنیتی مدل آمریکایی (از نوع F.B.I) معروف می کرد. [...] هیئت مستشاری آمریکا در ساواک طی 5 سالی که از تأسیس ساواک می گذشت، هر یک در حوزه تخصص خود آموزش های شفاهی دیکته کرده بودند، ولی کتاب برای ترجمه نداده بودند و بنابراین در مجموع، ساواک در وضع مناسبی از نظر سازماندهی و آموزش قرار نداشت.(17)
در چنین حالتی، فردوست تصمیم می گیرد که نیروهای فعلی آمریکایی را که در ایران حضور دارند به کشورشان بازگرداند:(18)
پس از مدّتی وجود 10 مستشار آمریکایی در ساواک را غیرلازم تشخیص دادم. آنها کار انجام نمی دادند، یا بلد نبودند و یا تظاهر به بلد نبودن می کردند. همه روزه هر یک در یکی از ادارات کل حاضر می شدند، اطلاعات را جمع آوری می کردند و مطالبی را که می خواستند مطرح می نمودند. هدف هیئت مستشاری آمریکا بیشتر ادارات کل سوم و هشتم(19) بود و حضورشان در سایر ادارات کل صرفاً جنبه تشریفاتی داشت. از آن ها خواستم که بیشتر به جنبه آموزشی بپردازند. ولی کمکی نکردند و در واقع نیز به جز 2 نفر بقیه اصولاً در رده ای نبوده اند که بتوانند آموزش دهند. تنها مستشار اداره کل سوم آمادگی خود را اعلام کرد و مقداری آموزش داد. در نتیجه، مسئله را با محمدرضا مطرح کردم و گفتم که وجود این مستشاران در ساواک غیرضرور است. اول اینکه کمکی نیستند و دوم اینکه شوروی نسبت به حضور آنها حساس خواهد شد و سوءاستفاده خواهد کرد. محمدرضا موافقت کرد. موضوع را با رئیس هیئت مستشاری در میان گذاشتم و استقبال کرد. ظاهراً خود آنها نیز مایل به رفتن بودند و تنها مستشار اداره ی کل سوم تقاضا کرد که 6 ماه دیگر بماند و با اداره کل سوم، خارج از اداره، تبادل اطلاعات نماید. یک میهمانی تودیع به افتخارشان در باشگاه ساواک داده شد و در سال1342 از ایران خارج شدند. تنها، مستشار اداره کل سوم مدّتی ماند و با مقدم (که تازه او را مدیر کل سوم به ساواک آورده بودم) کار کرد و آموزشهای مفید حضوری هم به او و هم به من داد.(20)
فردوست برای بازسازی و آموزش ساواک دو راه پیش رو داشت:
الف) توسل به آموزش و تجربیات شخصی؛
ب) اتکا به سازمانی بیگانه در این زمینه.
برای [بازسازی و آموزش ساواک] متکی به آموزش هایی بودم که در دوره سال1338 در انگلستان دیده بودم و بعداً نیز دو دوره دیگر برای غنی تر کردن تجربه خود به انگلیس رفتم.(21)
اما یافته های شخصی فردوست اولاً در زمینه های دیگر بود و ثانیاً در حدّی نبود که با اتکا به آن بتوان «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» را که در ضمن نوپا بود و از وضعیت آموزشی مطلوبی برخوردار نبود، به حدّ مطلوب رساند. لذا وی تصمیم گرفت که به استفاده از سازمان های بیگانه که در این زمینه تخصص داشتند روی بیاورد. مسلم است که با توجه به شرایط حاکم در آن روزگار، وی باید از دو کشور آمریکا یا انگلیس کمک می گرفت.
وی در ابتدا سعی کرد از انگلیس در این زمینه استفاده کند:
لازم بود که این آموزش توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی یک کشور مسلط و باتجربه داده شود. طی 5سالی که از تأسیس ساواک می گذشت، هیئت مستشاری آمریکا آموزش هایی داده بود، که به هیچ وجه کفایت نمی کرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند (یعنی اجازه نداشتند و تعدادی شان نیز معلومات لازم را نداشتند). آموزش خود من در دوره «دفتر ویژه اطلاعات» در انگلستان نیز هرچند بسیار عالی بود، ولی برای کار دیگری بود و نه برای ساواک، لذا تصمیم گرفتم که مجدداً از انگلیس ها کمک بگیرم. در آغاز خودم و سپس با صمدیانپور و ماهوتیان به لندن رفتم. ولی این آموزش ها نیز نازل بود و معلوم بود که انگلیسی ها رغبتی به آموزش جدی ساواک ندارند و صراحتاً گفتند که بیش از این برایمان میسر نیست. به هر حال تشکر کردم.(22)
وی پس از ناامیدی از انگلیس، به آمریکا روی می آورد:
2، 3 دوره و در هر دوره 5 یا 6 نفر را برای آموزش به آمریکا فرستادم. در مراجعت مشخص شد که آمریکایی ها چیز به درد بخوری آموزش نداده اند.(23)
این شیوه برخورد آمریکا و انگلیس تعجب برانگیز بوده و جای نقد و بررسی دارد. تا چندی پیش، سازمان های اطلاعاتی این دو کشور در صدد بودند که هر یک نفوذ خود در ایران را گسترش داده و اهرم های قدرت بیشتری را در دست بگیرند. برای نمونه پس از حضور آمریکایی ها در ایران به منظور راه اندازی و تأسیس ساواک؛ انگلیس نیز ساکت ننشست و توافق شد تشکیلاتی نیز از سوی انگلستان در ایران راه اندازی شود:
انگلیسی ها نیز نمی توانستند از همه ی امکانات خود در ایران صرف نظر کنند و آن را دربست در اختیار آمریکایی ها قرار دهند و در سازمان جدید اطلاعاتی و امنیتی ایران سهم و نقش می خواستند. لذا، به دنبال تمهیداتی موافقت محمدرضا را، در سفر اردیبهشت 1338 او به لندن، جلب کردند و به دنبال آن من با مأموریت تأسیس «دفتر ویژه اطلاعات» به انگلستان رفتم. در انگلستان من با سازمان اطلاعاتی کشور فوق آشنا شدم و مقرر شد که مطابق همان سیستم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران را سازماندهی کنم.(24)
به طور خلاصه می توان سیر وقایع را اینگونه خلاصه و دسته بندی کرد:
1. آمریکا و انگلیس هر یک در صدد بودند تا به طور مستقل یک سرویس اطلاعاتی با خواسته های مورد نظر و بر اساس تشکیلات سازمان اطلاعاتی کشور خود در ایران تأسیس کنند.
2. آمریکا در راستای اهداف خود با تأسیس ساواک مطابق با ساختار سیا و اف.بی.آی در این زمینه اقداماتی انجام داد.
3. انگلیس با انتخاب فردوست در صدد راه اندازی «دفتر ویژه اطلاعات» مطابق با سیستم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور خود در ایران بود.
4. هر یک از دو کشور در ظاهر در نیل به هدف خود ناموفق بودند.
5. فردوست به عنوان فردی که باید ساواک را بازسازی کند انتخاب شد.(25)
6. آمریکا و انگلیس هیچ کدام در امر کمک به فردوست در راه آموزش و کاراسازی سازمان اطلاعاتی ایران از خود رغبت جدی نشان ندادند.
آمریکا و انگلیس، در یک توافق پنهانی و بنا به مصالح خود تصمیم گرفتند که سازمان اطلاعاتی ایران مشابه با سازمانی بیگانه و توسط کارشناسان و مستشارانی دیگر که مورد اتفاق نظر هر دو کشور است پی ریزی و تجدید ساختمان شود.
پرسش این است که؛ سازمان جدید به کجا تعلق و چه نام دارد؟
پی نوشت ها :
1- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست؛ انتشارات اطلاعات؛ تهران: 1371؛ صص383-382
2- خاطرات دو سفیر، اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران؛ نویسندگان: ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران، سرآنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران؛ مترجم: محمود طلوعی؛ انتشارات علم؛ 1372؛ صص95-94.
3- آخرین سفر شاه، سرنوشت یک متحد آمریکا؛ ویلیام شوکراس؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ نشر البرز؛ تهران: 1371؛ صص198-197.
4- ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه؛ تقی نجاری راد؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چاپ اول: 1378؛ صص230-229.
5- بر اساس برخی کتاب ها، در سال1336 تأسیس ساواک به طور رسمی اعلام شد. (رجوع شود به: خاطرات فاطمه پاکروان، همسر سرلشکر حسن پاکروان: افسر ارتش، رئیس ساواک، وزیر اطلاعات و سفیر؛ ترجمه اسماعیل سلامی؛ انتشارات مهراندیش؛ تهران: 1378؛ ص9؛ پاورقی7).
6- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ ص409.
7- سیاست خارجی آمریکا و شاه، بنای دولتی دست نشانده در ایران؛ مارک. ج. گازیوروسکی؛ ترجمه فریدون فاطمی؛ نشر مرکز؛ تهران: 1371؛ ص162.
8- خاطرات فاطمه پاکروان؛ ص11.
9- این چهار تن همگی کشته شدند. بختیار پس از برکناری، در عراق ترور شد و سه نفر دیگر پس از انقلاب اسلامی به دست نیروهای غیور انقلابی به سزای اعمال خود رسیده و اعدام شدند.
10- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ صص424-423.
11- همان؛ ص408.
12- برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه مراجعه کنید به: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1. البته قبول این ادعا، جای تأمل دارد.
13- مقصود سال های1960 تا 1969 است.
14- در متن ترجمه آمده: «اواخر 1950ها» که مقصود دهه ی1950 است!
15- مقصود دهه ی1960 است.
16- سیاست خارجی آمریکا و شاه؛ صص203-201. باید توجه داشت که همکاری ساواک و سیا، حدود به حیطه های آموزشی نبوده و همکاری های تنگاتنگی نیز در دیگر زمینه ها بین این دو سرویس برقرار بود.
17- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1؛ ص410.
18- با مطالب آینده، مشخص می شود که بازگرداندن نیروهای آمریکایی، پیش از آن که دستور فردوست باشد، خواسته آمریکایی ها بود.
19- اداره کل سوم مسئولیت امنیت داخلی کشور و اداره کل هشتم کنترل اتباع خارجی و سفارت خانه ها را بر عهده داشت.
20- همان؛ صص413-412.
21- همان؛ ص411.
22- همان؛ ص443.
23- همان.
24- همان؛ ص389.
25- جالب آنکه فردوست مأمور مورد اعتماد انگلیسی هاست و ساواک توسط آمریکایی ها راه اندازی شد.
احمدی، عبدالرحمان؛ (1385)، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}